سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شهید مطهری در کتاب فلسفه حجاب می نویسد: «..علت اینکه در اسلام دستور پوشش اختصاص به زنان یافته است این است که میل به خودنمایى و خودآرایى مخصوص زنان است. از نظر تصاحب قلبها و دلهامرد شکار است و زن شکارچى، همچنانکه از نظر تصاحب جسم و تن، زن شکار است و مرد شکارچى. میل زن به خودآرایى از این نوع حس شکارچیگرى او ناشى می شود. در هیچ جاى دنیا سابقه ندارد که مردان لباسهاى بدن نما و آرایشهاى تحریک کننده به کار برند(متداول نیست). این زن است که به حکم طبیعت خاص خود می خواهد دلبرى کند و مرد را دلباخته و در دام علاقه به خود اسیر سازد. لهذا انحراف تبرج و برهنگى از انحرافهاى مخصوص زنان است و دستور پوشش هم براى آنان مقرر گردیده است...»

پس خانم های محترم باید این نکته را فراموش نکنند که به شکرانه این زیبایی ظاهری، این موهبت خدادای را به جا و در جهت حفظ بنیان و استحکام خانواده خویش صرف نمایند.

یک توصیه به آقایان: وقتی ملاک آقایان در ازدواج زیبایی ظاهری زن باشد، میل زنان جامعه به خود آرایی و عرضه این خودآرایی بیشتر و بیشتر می شود...این را بدانیم که بی شک زیبایی ظاهری زن بیش از چند سال چند سال دوام نخواهد آورد...عشق های ظاهری آتشین روزی سرد می شود، چهره های زیبا روزی چروکیده می شوند، قد های رعنا روزی خم می شود... اما آنچه یک عمر برای یک مرد می ماند، سیرت و باطن زیبای همسری پاک و مومن خواهد بود..



برچسب‌ها: عزت نفس و حجاب،

تاریخ : چهارشنبه 92/1/14 | 1:48 صبح | نویسنده : میلاد غنی زاده | نظر
تاریخ : دوشنبه 92/1/12 | 10:38 صبح | نویسنده : میلاد غنی زاده | نظر

میل، میل تــوست

اما بی تـــو

باور کن



که من در هجوم بادهای سخت

پرپر می شوم ...

(((اللهم صل علی علّے ابن موسے الرّضــا )))

 



برچسب‌ها: تهذیب نفس و اخلاق ،

تاریخ : شنبه 92/1/10 | 11:8 عصر | نویسنده : میلاد غنی زاده | نظر

دختر کوچولو وارد مغازه شد و کاغذی به طرف بقال دراز کرد و گفت: مامانم گفته چیزهایی که در این لیست نوشته بهم بدی، این هم پولش.
بقال کاغذ رو گرفت و لیست نوشته شده در کاغذ را فراهم کرد و به دست دختر بچه داد، بعد لبخندی زد و گفت:
چون دختر خوبی هستی و به حرف مامانت گوش می دی، می تونی یک مشت شکلات به عنوان جایزه برداری.
ولی دختر کوچولو از جای خودش تکون نخورد، مرد بقال که احساس کرد دختر بچه برای برداشتن شکلات ها خجالت می کشه گفت: "
دخترم! خجالت نکش، بیا جلو خودت شکلاتهاتو بردار"
دخترک پاسخ داد: "عمو! نمی خوام خودم شکلاتها رو بردارم، نمی شه شما بهم بدین؟"

بقال با تعجب پرسید:

چرا دخترم؟ مگه چه فرقی می کنه؟


و دخترک با خنده ای کودکانه گفت:
آخه مشت شما از مشت من بزرگتره!
--------------
پی‌نوشت:
داشتم فکر میکردم حواسمون به اندازه یه بچه کوچولو هم جمع نیس که بدونیم و مطمئن باشیم که

مشت خدا از مشت ما بزرگتره




تاریخ : یکشنبه 91/12/27 | 1:10 عصر | نویسنده : میلاد غنی زاده | نظر

دوستی پیشنهاد داد امسال آجیل نخریم. دوستی گفت هزینه خرید آجیل یا قسمتی از آنرا به نیازمندان اختصاص بدهیم. دوست دیگری گفت این مطلب را با اس ام اس به دوستان دیگر خبر بدهیم و در نهایت دوستی از بنده خواست آنرا به زبانی خودمانی در دنیای مجازی منتشر کنم تا برد بیشتری در جامعه پیدا کند.


.

.

.

ادامه مطلب...


تاریخ : سه شنبه 91/12/1 | 6:50 عصر | نویسنده : میلاد غنی زاده | نظر

وای اگر خامنه ای(مد ظله تعالی) حکم جهادم دهد ...

تحریم و تهدید نتواند که جوابم دهد ...

-----------------------------------------

گفت : با وجود این همه گرونی و مشکلات، بازم رفتی راهپیمایی؟

گفتم : امروز میشه دو گروه رو از هم تفکیک کرد ... اونایی که به خاطر نون و آب همراه انقلاب بودن و اونایی که جان و نان و مال شون رو پای این انقلاب می ذارن.هنر نیست که فقط در خوشی ها همراه انقلاب باشیم ...

چه در سختی ها و چه در خوشی ها ، همواره همراه انقلابیم. 

چرا که این انقلاب نشانه حریت ، آزادگی ، استقلال و عزت ماست.

-----------------------------

مشکلات که مساله تازه ای نیست. 

جوانان دیروز سینه های پاکشان را در مقابل گلوله سپر کردند.

امروز وظیفه من پاسداری از انقلاب در مقابل هجمه های اقتصادی است.

انقلاب ، دوستت دارم.

22 بهمن




تاریخ : یکشنبه 91/11/22 | 1:28 عصر | نویسنده : میلاد غنی زاده | نظر

پیغمبر اکرم ایستاده بودند یک کسى را که حد رجمِ زنا را بر او جارى میکردند، میدیدند؛ بعضى‌ها هم ایستاده بودند؛ دو نفر با همدیگر حرف میزدند؛ یکى به یکى دیگر گفت که مثل سگ تمام کرد و جان داد - یک همچین تعبیرى - بعد پیغمبر به سمت منزل یا مسجد راه افتادند و این دو نفر هم همراه پیغمبر بودند. توى راه که میرفتند، رسیدند به یک جیفه‌ى مردارى - به یک مردارى، حالا جسد سگى بود، درازگوشى بود، هر چى بود - که مرده بود و آنجا افتاده بود. پیغمبر به این دو نفر رو کردند و گفتند: گاز بگیرید و یک مقدارى از این میل کنید. گفتند: یا رسول‌اللَّه! ما را تعارف به مردار میکنید؟! فرمود: آن کارى که با آن برادرتان کردید، از این گاز زدن به این مردار بدتر بود. حالا آن برادر کى بوده؟ برادرى که زناى محصنه کرده بوده و رجم شده و اینها درباره‌اش آن دو جمله را گفته‌اند و پیغمبر اینجور ملامتشان میکند!


زیادتر نگوئید از آنچه که هست، از آنچه که باید و شاید. منصف باشیم؛ عادل باشیم. اینها آن وظائف ماست. اینجور نیست که ما چون مجاهدیم، چون مبارزیم، چون انقلابى هستیم، بنابراین هر کسى که از ما یک ذره - به خیال ما و با تشخیص ما - کمتر است، حق داریم که درباره‌اش هر چى که میتوانیم بگوئیم؛ نه، اینجورى نیست. بله، ایمانها یکسان نیست، حدود یکسان نیست و بعضى بالاتر از بعضى دیگر هستند. خدا هم این را میداند و ممکن است بندگان صالح خدا هم بدانند؛ لکن در مقام تعامل و در مقام زندگى جمعى، باید این اتحاد و این انسجام حفظ بشود و این تمایزها کم بشود




تاریخ : جمعه 91/11/20 | 7:4 عصر | نویسنده : میلاد غنی زاده | نظر

دلم برای آنجا تنگ است

 که هنگام تحویل کفشهایت

 تمام تعلقات دنیایی ات را هم تحویل می دهی...

 زیر ایوان طلای مشهد امام رضا (ع)

یادش بخیر ...




تاریخ : چهارشنبه 91/11/18 | 12:18 عصر | نویسنده : میلاد غنی زاده | نظر

نرسد میوه در آن باغ که دیوارش نیست

.


دختـــــر سیبی است که باید از درخت سربلندی چیده شود نه در پای علف های هرز..

هر وقت خواستی با انجام دادن گناهی مشکلاتت را حل کنی این سه آیه را به یاد بیاور :

 1- " ألم یعلم بأن الله یرى "

 2- " ولمن خاف مقام ربه جنتان "

 3- " ومن یتق الله یجعل له مخرجا"

 




تاریخ : سه شنبه 91/11/17 | 7:53 عصر | نویسنده : میلاد غنی زاده | نظر

فقط 7 روز دیگه تا راهپیمایی 22 بهمن مونده ...

دلم لک زده برا ساندیس انقلاب ...

تحریم ... تهدید ... لوس بازی های مسئولین تو صحن علنی مجلس به جای خود ...

اما ...

این راهپیمایی که متعلق به ایران و ایرانی نیست ...

این حضور پر شور مردم که فقط در حمایت از چند نفر مسئول نیست ...

این حرکت عظیم مردمی فراتر از سیاست ها و توهم هاست ...

22 بهمن یعنی ابتدا و انتهای بیداری و هوشیاری ...

22 بهمن یعنی دیگر حیسن تنها نمی ماند ...

22 بهمن یعنی شکست تحریم های اقتصادی و تهدید های نظامی ...

22 بهمن یعنی آقا جان این جمعه  شاید ،نه!!  باید بیایی ...

درود بر ساندیس خوران انقلاب ...




تاریخ : دوشنبه 91/11/16 | 12:49 عصر | نویسنده : میلاد غنی زاده | نظر
.: Weblog Themes By VatanSkin :.