سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بنا شد از طرف جایی، برای دیدن فیلم های جشنواره فجر، رهسپار برج بزرگ میلاد شویم....
در اولین گام، چشممان به جمال آقای شریفی نیا روشن شد...
سپس با کارت مخصوص از سد آدم هایی با یک تیپ گذشتیم...
و چه جالب که خودمان را ناهنجار حس کردیم در برابر آن ظاهرهایی که آنجا هنجار می نمود...
با تعجب دست دادن یک خانمی با آقایی را مشاهده کردم که انشاءالله پدری، شوهری، برادری، عمویی یا ... باشد اما ظواهر که نشان از بی نشانی آن دو می داد...
وارد سالن شدیم و اولین فیلم، فیلم هیچ کجا هیچ کس بود که فیلم پر ستاره ای بود که در آسمان اسلام کم فروغ بود بسیار کم فروغ...
فیلم بعدی فیلم او خوب سنگ می زند بود که فیلم  کم ستاره ای بود اما بسیار درخشان.
نمی دانم چرا باید جشنواره فجر تا این حد از فجر نورمان دور باشد...
کاش آنجا علاوه بر دیدن کارتها به حجاب ها نظری می انداختن و بی حجاب ها را راه نمیدادن...
اما از حق نگذریم اگر به آنها اجازه نمی دادن، بیشتر جمعیت خالی میشد و جیب آنها خالی تر...
آنجا با زنی آشنا شدم اصالتا فرانسوی که با همسرش در تهران زندگی میکردند و می گفت:
شمال آب و هوایش به فرانسه نزدیک است اما دیگر آنجا رفتن برایمان سخت شده به خاطر حجاب های آنها...
و در آخر دعایی کرد از ته دل که:خدایا!آقا را برای ما حفظ بفرما.
الهی آمین.

نوشته شده به قلم یکی از دوستان حکمتی ...




تاریخ : جمعه 91/11/13 | 3:56 عصر | نویسنده : میلاد غنی زاده | نظر

جاذبه سیب، آدم را به زمین زد؛
و جاذبه زمین، سیب را؛
فرقی نمی کند؛
سقوط ، سرنوشتِ دل دادن به هر جاذبه ای؛
غیر از خداست؛
به جاذبه ای می اندیشم که پروازم می دهد ........
خــُـدا ...




تاریخ : جمعه 91/11/13 | 3:23 عصر | نویسنده : میلاد غنی زاده | نظر

مـرد دنـیـای امـروز بـه دنـبـال زن بـا حیـا و آرامـش دهنـده مـی گـردد .

و زن دنـیـای امـروز بـه دنـبـال مـرد غیـور بـا عفـت اسـت .

تـعجـبـم از ایـن اسـت کـه {!} . . .

مـرد ، چـشم چـرانـی و دوسـت یـابـی مـی کنـد تـا بـه دلـخـواهـش بـرسـد

و زن خـودآرایـی و بـی حیـایـی مـی کنـد تـا مـردش را بـیـابـد!

 

و شیطان به هر دو می خندد ...

حیا و عفت




تاریخ : دوشنبه 91/11/9 | 12:0 صبح | نویسنده : میلاد غنی زاده | نظر

مادر پیـری دارم
1 زن، 3 بـچه قــد و نیـم قـد.

از دار دنـیا چیـزی نـدارم جـز یک پـیام:
قـیامـت یقـه تـان را مـی گـیرم اگـر ولـی فقـیه را تـنهـا بگـذاریـد!

(وصیت نامه شهید مجید محمودی)

شهید محمودی




تاریخ : پنج شنبه 91/11/5 | 2:59 عصر | نویسنده : میلاد غنی زاده | نظر

در خیابان یک فلش مموری پیدا کردم و تمام بعدازظهرم به این گذشت که صاحبش را پیدا کنم. البته هیچ اسم یا آدرسی در فلش وجود نداشت؛ اما تحقیقات من، اطلاعات جالبی از صاحب فلش فاش کرد. مثلاً فهمیدم مالک فلش، آدمی است که از حداقلِ موجودی، حداکثر استفاده را می کند. چرا که روی فلش فایل وُردی با نام «کلیات مدیریت» بود و در کنار آن، فایل های زیادی که با عناوین مختلف، از همان کتاب استخراج شده بود. فایل هایی با نام های: «مدیریت فرهنگی»؛ «اسلام و مدیریت»؛ «کنترل کیفیت در سازمان های بهداشتی»؛ «مدیریت در خانه» و... البته با توجه به پاورپینتی بودن بیشتر این فایل ها، به نظر می رسد صاحب فلش، کسی است که در مراکز مختلف، «مدیریت» تدریس می کند و به اقتضای درخواست سازمان، قیدی به مدیریت اضافه می نماید. همچنین فهمیدم طرف آدمی است که حرفش را راحت نمی زند. چون یک نامه وردی در فلش ذخیره شده بود با این شروع: «سایه عزیزم! از هفته پیش که دعوایمان شد و از خانه رفتی» اما نوشته اش ادامه نداشت. این نامه نیمه کاره نشان می دهد صاحب فلش، می خواهد حرف بزند؛ ولی ملاحظاتی دارد که ابتدا وادارش می کند حرف هایش را مکتوب کند و دست آخر ترجیح می دهد حرفش را ناتمام بگذارد. البته طرف نمی تواند سن و سال زیادی داشته باشد. چون یک رسید خرید اینترنتی هم save شده بود که نامش «پولیور پدر سایه» بود و داخل آن رسید، عکسی از پولیوری بود که بیشتر به درد مردان بالای پنجاه سال می خورد. بنابراین می توان نتیجه گرفت «سایه» خانمی حدوداً سی ساله است که همسر مالک فلش می باشد. چون آدمی زاد برای پدرِ دوست دخترش کادو نمی خرد و اگر «سایه» خواهر یا یکی از نزدیکان مالک فلش بود، نمی نوشت: «پدر سایه» بل می نوشت: «بابا» یا حداقل اسم پدر سایه را می نوشت. همچنین می توان فهمید مالک فلش هم قاعدتاً باید حدود سی و پنج سال داشته باشد. و نیز فایلی با فرمت html ذخیره شده بود با این عنوان «ده دستور العمل ساده برای برطرف کردن چاقی شکمی بدون نیاز به رژیم»؛ این فایل نشان می دهد آقای گمشده کمی شکم آورده که از آن ناراضی است؛ و نیز آدمی است که می خواهد سریع آن را از بین ببرد. شاید هم آدمی است که چندین بار رژیمش را قبل از آن که به نتیجه برسد رها کرده و الان به دنبال دور زدن این رژیم ها است. پس تا اینجا می توان نتیجه گرفت باید فردا در خیابان به دنبال مردی حدوداً سی و پنج ساله، با شکمی برآمده و احیاناً با لباسی رسمی (به دلیل تدریس کردن) باشم. همچنین فهمیدم گمشده ما فردی است که درون و بیرونش متفاوت است. در فلش، فایل هایی بود که نشانی از سنت داشت. از راه های استجابت دعا گرفته تا شماره سریال save شده فیش کربلا؛ از سوی دیگر فایل های ویروسی وجود داشت که معمولا به دلیل مراجعه به سایتهای «نامربوط» گرفتارش می شوی و یا فایل های مدیای بالای هجده سال. این نشان می دهد «گمشده» هم به کربلا می رود و هم در خلوتش کارهای دیگری انجام می دهد و بعضی از آن ها را save هم می کند. امشب قبل از خوابیدن به این فکر می کردم که شاید در قرن بیست و یک، راه های دیگری غیر از همسفر شدن یا همسفره شدن نیز برای شناختن افراد وجود داشته باشد. یکی از آن ها بررسی چیزهایی است که save می کنیم. زیرا انسان آن چیزی است که دوست دارد و چیزی که دوست دارد را save می کند؛ بنابراین انسان آن چیزی است که save می کند.

پی نوشت: امروز فلشم را در خیابان گم کردم. تمام بعداز ظهر را به این فکر می کردم که چه چیزهایی در فلشم save کرده بودم. یا علی مدد!




تاریخ : چهارشنبه 91/10/27 | 12:14 عصر | نویسنده : میلاد غنی زاده | نظر

ایران، کوفه نشد.

علی دوباره تنها نماند و نخواهد ماند.

از پیر تا جوان این سرزمین، کفن پوش، آماده اند.

تحریم و گرانی و اختلافات به جای خود،


اما در تاریخ نخواهند نوشت

که

خامنه ای تنها ماند.

سید علی تنها نخواهد ماند




تاریخ : یکشنبه 91/10/24 | 5:36 عصر | نویسنده : میلاد غنی زاده | نظر
ازدواج رقابت است. رقابت شما با زندگی خودتان. اگر برنده این رقابت باشید یک عمر از زندگی تان رضایت خواهید داشت و در غیر این صورت، بازنده زندگی خواهید بود. اما فکر می کنید در این رقابت، چه کسی برنده می شود؟بگذارید اول سراغ بازنده ها برویم. این طور شاید راه های بیشتری برای برنده شدن در رقابت ازدواج باقی بماند.

دو گروه در امر ازدواج دچار خطا می‌شوند و احتمال باخت شان نزدیک به صد در صد است:

1- افراط‌ گرها: این گروه از افراد دنبال فرشته‌ها می‌گردند و می‌خواهند با کسی ازدواج کنند که همه معیارها را داشته باشد.

2- تفریط ‌گرها: این گروه از افراد بدون توجه به مسائل و معیارهای مهم، ازدواج می‌کنند و گمانشان این است که می‌توانند طرف مقابل را آن‌چنان که می‌خواهند تغییر دهند.

رمزهای موفقیت در ازدواج

معیارهای ازدواج، همان مولفه های موفقیت و شکست در ازدواج هستند که اگر درست انتخاب شوند و پایبند به آنها باشید، نتیجه آن خوشبختی خواهد بود و اگر سطحی و گذرا انتخاب شوند، ازدواج شما را به شکست و ناکامی می کشانند. در جمع‌بندی معیارها یک‌سری خطوط زرد و قرمز وجود دارد:

خطوط قرمز؛ خطوطی هستند که اگر کسی یکی از آنها را داشته باشد شما با او ازدواج نمی‌کنید، مثل رابطه غیرمشروع جنسی قبل از ازدواج، اعتیاد و...؛

خطوط زرد؛ خطوطی هستند که اگر در کسی مشاهده کنید حساسیت شما را برمی‌انگیزد و دقتتان را برای ازدواج زیاد می‌کند که آیا می‌توانید با این شرایط با او زندگی کنید یا نه؟ خط زرد چیزی نیست که نتوانید با آن کنار بیایید.

هر سه خط زرد؛ با یک خط قرمز برابری می‌کند. خطوط زرد و قرمز استانداردی ندارد و برای هر فرد نسبی و منحصر به خود اوست. مثلاً کسی که خیلی مذهبی است نماز برایش یک خط قرمز است. پس هر کس خودش خطوط زرد و قرمزش را مشخص می‌کند.

روان‌شناسان معیار خطوط زرد و قرمز را خود افراد می‌دانند ولی در رابطه با تعداد مجاز این خطوط در افراد معتقدند که تعداد خطوط قرمز در فرد انتخاب‌شده برای ازدواج باید حداکثر پنج و خطوط زرد باید حداکثر ده مورد باشد، بیشتر از اینها جایز نیست.

ازدواج‌های ممنوع

* با افرادی که سوءظن (بدبینی بیمارگونه) دارند ازدواج نکنید.

* با افرادی که وسواس در فکر، عمل (پاکی و نجاست) و.. دارند ازدواج نکنید.

* با افرادی که افسردگی حاد (ماژور) دارند ازدواج نکنید.

* ازدواج‌های احساسی ممنوع است، یعنی زمانی که شما آن‌قدر احساسی شده‌اید که حاضر به تحقیق نیستید.

* ازدواج با معتادان، الکلی‌ها، رباخواران و کلاً افرادی که به‌سمت خطا می‌روند ممنوع است.

* ازدواج با افرادی که در گذشته یک‌بار ازدواج کرده‌اند و طلاق گرفته‌اند یا رابطه دوستی با جنس مخالف داشته‌اند و حالا که سراغ شما آمده اند هنوز ذهن و دلشان دچار درگیری مثبت (عاطفی) و منفی (تنفر و کینه) با رابطه قبلی است ممنوع است

* ازدواج با محارم (نسبی، سببی و رضاعی) و کفار از دید اسلام ممنوع است.




تاریخ : یکشنبه 91/10/24 | 4:49 عصر | نویسنده : میلاد غنی زاده | نظر

مشکلات

انسان های بزرگ را متعالی

و انسان های کوچک را متلاشی

 میکند.

رزمنده جانباز فیلم بردار متعالی




تاریخ : یکشنبه 91/10/24 | 4:30 عصر | نویسنده : میلاد غنی زاده | نظر

رهبر معظم و مکرم انقلاب اسلامی ، امام خامنه ای بر پیکر مطهر آیت الله تهرانی نماز می خوانند.





تاریخ : چهارشنبه 91/10/13 | 2:56 عصر | نویسنده : میلاد غنی زاده | نظر

افسوس که ما،پیش از آن که از آلودگى‏ ها پاک شده باشیم بر خویش عطر پاشیده‏ ایم و خویشتن را جز آن که هستیم به دیگران معرفى کرده‏ ایم.

 ما به جاى آن که رنگ خدا را گرفته باشیم،به خدا رنگ زده‏ ایم.

 چگونه مى‏ خواهیم دیگران را بسازیم و از اسارت‏ها رها سازیم،در حالى که هنوز خویش را نساخته‏ ایم؟

ما که خود اسیریم،چگونه سخن از آزاد کردن دیگران مى‏ گوییم؟

نمى‏ توان بار رسالت اللَّه را بر دوش داشت تا زمانى که بنده غیر اوییم.

پس باید از حاکمیت غیر او آزاد شد.

 این است که معلم(انسان ) قبل از هر چیز باید حُرّ شود و به آزادى برسد؛ آزادى از خویش، آزادى از غیر و حتى آزادى از آزادى. و در این مرحله است که به عبودیت مى‏ رسد




تاریخ : چهارشنبه 91/10/13 | 2:55 عصر | نویسنده : میلاد غنی زاده | نظر
.: Weblog Themes By VatanSkin :.